شانس
|
|
مرد جواني در آرزوي ازدواج با دختر كشاورزي بود
كشاورز گفت برو در آن قطعه زمين بايست.من سه گاو نر را آزاد مي كنم
اگر توانستي دم يكي از اين گاو نرها را بگيري من دخترم را بتو خواهم داد. مرد قبول كرد.
ادامه مطلب |
جمعه 30 تير 1391برچسب:شانس , گاو , مرد جوان , ازدواج, |
|
|
|